پالیپریدون، 9-هیدروکسی-ریسپریدون، متابولیت فعال ریسپریدون است که اکنون بهصورت تجاری در فرمولاسیون خوراکی در دسترس قرار دارد. ما اثربخشی، عوارض جانبی و بیخطری (safety) مصرف پالیپریدون را در درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و بیماریهای شبه-اسکیزوفرنی ارزیابی کردیم. در مطالعات کوتاهمدت، پالیپریدون یک داروی ضدروانپریشی موثرتر از دارونما (placebo) ظاهر شد. عوارض جانبی پالیپریدون مشابه ریسپریدون است. هیچ دادهای را نیافتیم که اثربخشی پالیپریدون را با ریسپریدون در یک دوره زمانی معنادار مقایسه کرده باشد؛ در یک کارآزمایی شش روزه که پالیپریدون را با ریسپریدون مقایسه کرد، هیچ تفاوتی را در عود نشانههای روانپریشی یا عوارض جانبی شناسایی نکردیم. تولیدکننده این دارو در حال توسعه فرمولاسیون طولانیاثر عضلانی است، اما هنوز بهصورت تجاری در دسترس قرار نگرفته است؛ استفاده از آن در درمان اسکیزوفرنی در یک مرور جداگانه بررسی خواهد شد.
مطالعه چکیده کامل
در حال حاضر، پالیپریدون (paliperidone)، که همان متابولیت فعال ریسپریدون (risperidone) است، بهصورت خوراکی برای مصرف روزانه در دسترس است؛ انتظار میرود به زودی فرمولاسیون عضلانی آن برای تجویز ماهانه نیز عرضه شود. پالیپریدون خوراکی فقط در فرمولاسیون گستردهرهش بهصورت تجاری موجود است که در تمام کارآزماییهای بالینی که در این مرور بررسی کردیم، مورد استفاده قرار گرفت.
اهداف
مقایسه تاثیرات مصرف پالیپریدون خوراکی با هر درمان دیگری در درمان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و بیماریهای شبه-اسکیزوفرنی.
روشهای جستوجو
پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه اسکیزوفرنی در کاکرین (نوامبر 2008)، و منابع تمام مطالعات شناساییشده را برای یافتن کارآزماییهای بیشتر جستوجو کردیم. برای دریافت مطالب بیشتر با تولیدکنندگان پالیپریدون، سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) و نویسندگان کارآزماییهای مرتبط تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (randomised controlled trials; RCTs) مرتبط را وارد این مرور کردیم.
گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها
ما بهطور جداگانه، مطالعات را انتخاب و ارزیابی نقادانه کردیم، دادهها را استخراج کرده و بر اساس قصد درمان (intention-to-treat; ITT) آنالیز کردیم. در صورت امکان و در جای مناسب، خطر نسبی (RR) و 95% فاصله اطمینان (CI) آنها را، با تعداد افراد مورد نیاز برای درمان (numbers needed to treat; NNT) محاسبه کردیم. برای دادههای پیوسته (continuous data)، تفاوت میانگین وزندهیشده (weighted mean difference; WMD) را محاسبه کردیم.
نتایج اصلی
پنج مطالعه با 2567 شرکتکننده، پالیپریدون را با دارونما (placebo) مقایسه کردند. بیماران کمتری از گروه پالیپریدون مطالعه را زودتر ترک کردند (n = 1926؛ 7 RCT؛ RR: 0.68؛ 95% CI؛ 0.61 تا 0.75، NNT: 7؛ 95% CI؛ 6 تا 10) و افرادی که هر دوزی از پالیپریدون را دریافت کردند، بسیار کمتر احتمال داشت که هیچ بهبودی را در وضعیت عمومی خود نشان ندهند (n = 1420؛ 4 RCT؛ RR: 0.69؛ 95% CI؛ 0.63 تا 0.75، NNT: 5؛ 95% CI؛ 4 تا 6). افرادی که بهصورت تصادفی به گروه پالیپریدون اختصاص یافتند، نسبت به افرادی که در گروه دارونما قرار گرفتند، کمتر احتمال داشت که دچار عود سایکوز شوند (n=1918؛ 7 RCT؛ RR: 0.47؛ 95% CI؛ 0.34 تا 0.66؛ NNT: 17؛ 95% CI؛ 14 تا 26). مصرف پالیپریدون با بروز بیشتر تاکیکاردی نسبت به دارونما (n=1638؛ 5 RCT؛ RR: 1.88؛ 95% CI؛ 1.28 تا 2.76؛ NNH: 21؛ 95% CI؛ 11 تا 90) و افزایش مداوم و قابل توجه پرولاکتین سرم (نانوگرم/میلیلیتر) برای هر دو گروه مردان (n=413؛ 4 RCT؛ WMD: 27.68؛ 95% CI؛ 23.66 تا 31.69) و زنان (n=252؛ 4 RCT؛ WMD: 87.39؛ 95% CI؛ 74.27 تا 100.51) همراه بود. افرادی که پالیپریدون را در مقایسه با دارونما دریافت کردند، بیشتر احتمال داشت که دچار اختلالات اکستراپیرامیدال (n=1680؛ 6 RCT؛ RR: 2.27؛ 95% CI؛ 1.31 تا 3.95؛ NNH: 28؛ 95% CI؛ 12 تا 111) و افزایش وزن (n=769؛ 4 RCT؛ WMD: 1.07؛ 95% CI؛ 0.65 تا 1.49، I-squared: 78%) شوند.
سه مطالعه با 1692 شرکتکننده، پالیپریدون را با دوز 10 میلیگرم/روز از اولانزاپین (olanzapine) مقایسه کردند. ما هیچ تفاوتی را میان پالیپریدون و اولانزاپین برای خروج از مطالعه در کوتاهمدت پیدا نکردیم (n = 1332؛ 3 RCT؛ RR: 1.04؛ 95% CI؛ 0.89 تا 1.21؛ ~40% افراد در هر دو گروه مطالعه را پساز شش هفته ترک کردند). احتمال عود نشانههای روانپریشی در افرادی که هر دوزی را از پالیپریدون دریافت کردند، بیشتر از افرادی نبود که اولانزاپین مصرف کردند (n=1327؛ 3 RCT؛ RR: 1.07؛ 95% CI؛ 0.64 تا 1.76). دادههای هر سه مطالعه نشان دادند که پالیپریدون با تغییر وزن کمتری نسبت به اولانزاپین همراه بود (n=660؛ 3 RCT؛ WMD: -0.88؛ 95% CI؛ 1.38- تا 0.37-). نتایج مربوط به اختلالات حرکتی مختلف، همگی به نفع اولانزاپین بودند.
یک مطالعه که کمتر از یک هفته طول کشید، پالیپریدون را با ریسپریدون مقایسه کرد. وقتی در این مطالعه کوتاهمدت، شرکتکنندگانی که پالیپریدون مصرف کردند با بیمارانی مقایسه شدند که 4 میلیگرم/روز ریسپریدون مصرف کردند، هیچ تفاوت معنیداری در عود نشانههای روانپریشی یا بروز عوارض جانبی مشاهده نشد.
یک مطالعه، پالیپریدون را با میانگین دوز 9.8 میلیگرم روزانه، در مقابل کوئتیاپین (quetiapine)، با میانگین دوز 599.1 میلیگرم روزانه، به مدت شش هفته مقایسه کرد. بیمارانی که پالیپریدون دریافت کردند، کمتر احتمال داشت که مطالعه را زودتر ترک کنند (n=314؛ 1 RCT؛ RR: 0.64؛ 95% CI؛ 0.44 تا 0.93؛ NNT: 9؛ 95% CI؛ 6 تا 43). هیچ تفاوت معنیداری در عود نشانههای روانپریشی مشاهده نشد (n=317؛ 1 RCT؛ RR: 0.65؛ 95% CI؛ 0.29 تا 1.45؛ NNT: 52؛ 95% CI؛ غیرمعنیدار). شرکتکنندگانی که پالیپریدون دریافت کردند، بیشتر احتمال داشت که دچار هیپرتونی (n=317؛ 1 RCT؛ RR: 3.19؛ 95% CI؛ 1.31 تا 7.77؛ NNH: 13؛ 95% CI؛ 4 تا 86) و لرزش (n=317؛ 1 RCT؛ RR: 2.60؛ 95% CI؛ 1.39 تا 4.88، NNH: 9؛ 95% CI؛ 4 تا 34) شوند.
هیچ داده روشنی در مورد تاثیر پالپیریدون خوراکی بر عملکرد اجتماعی، استفاده از خدمات سلامت، کیفیت زندگی، رضایت بیمار یا هزینهها وجود ندارد.
نتیجهگیریهای نویسندگان
در مطالعات کوتاهمدت، پالیپریدون خوراکی یک داروی آنتیسایکوتیک است که از دارونما موثرتر عمل میکند. ما دریافتیم که عوارض جانبی آن مشابه عوارض جانبی ترکیب اصلی آن، ریسپریدون، است، بهطوریکه اختلالات حرکتی، افزایش وزن و تاکیکاردی، همگی با پالیپریدون شایعتر از دارونما بودند. درحالیکه هیچ تفاوتی در بروز پیامدهای نامطلوب جنسی یافت نشد، پالیپریدون با افزایش قابل توجه پرولاکتین سرم همراه است. هنگامیکه پالپیریدون خوراکی با دوزهای 6 میلیگرم در روز یا بالاتر استفاده شد، به نظر میرسد از نظر اثربخشی با اولانزاپین 10 میلیگرم/ روز مشابه باشد. یک مطالعه واحد که به مدت شش روز طول کشید، هیچ مزیت یا آسیبی را برای پالیپریدون در مقایسه با ریسپریدون پیدا نکرد. هنگامیکه دوز انعطافپذیر این دارو با دیگر روانگردانهای موجود مقایسه شد، به نظر میرسد از نظر اثربخشی با دوزهای انعطافپذیر کوئتیاپین با دیگر روانگردانهای موجود مشابه باشد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.