نوزادان نارس اغلب هماهنگی ضعیفی در مکیدن و بلعیدن دارند و این میتواند برقراری تغذیه دهانی بیخطر را به تاخیر اندازد. تغذیه رودهای (enteral feeds) ممکن است از طریق کاتتری که از طریق بینی یا دهان به معده (تغذیه معدهای (gastric feeding)) یا فراتر از معده به قسمت بعدی روده (تغذیه از طریق پیلور (transpyloric feeding)) منتقل میشود، انجام شود. این مرور از کارآزماییها نشان داد نوزادانی که بهصورت ترانسپیلور تغذیه میشوند، بیشتر دچار عوارض جانبی میشوند، بدون آنکه هیچ شواهدی بر مزیت آن نسبت به تغذیه از طریق معده وجود داشته باشد.
Read the full abstract
لولههای تغذیه رودهای برای نوزادان نارس ممکن است در معده (تغذیه از طریق لوله معده (gastric tube feeding)) یا در قسمت فوقانی روده کوچک (تغذیه از طریق لوله ترانسپیلوریک (transpyloric tube feeding)) قرار داده شوند. مزایا و معایب بالقوهای برای هر دو مسیر وجود دارند.
اهداف
تعیین تاثیر تغذیه از طریق مسیر ترانسپیلوریک در مقایسه با تغذیه از طریق مسیر معدهای بر تحمل تغذیه، رشدونمو و عواقب نامطلوب (مرگومیر، اختلالات گوارشی از جمله انتروکولیت نکروزان (necrotising enterocolitis)، پنومونی ناشی از آسپیراسیون، بیماری مزمن ریه، تنگی پیلور) در نوزادان نارس.
روشهای جستوجو
از روشهای جستوجوی استاندارد گروه مرور نوزادان در کاکرین استفاده کردیم، که شامل جستوجو در پایگاه مرکزی ثبت کارآزماییهای کنترلشده کاکرین ( کتابخانه کاکرین ، 2012، شماره 3)، MEDLINE؛ EMBASE و CINAHL (تا جون 2012)، خلاصهمقالات کنفرانسها و مرورهای قبلی بودند.
معیارهای انتخاب
کارآزماییهای تصادفیسازی یا شبه-تصادفیسازی و کنترلشده که به مقایسه تغذیه از طریق پیلور با تغذیه از طریق لوله معده در نوزادان نارس پرداختند.
گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها
دادهها را با استفاده از روشهای استاندارد گروه مرور نوزادان در کاکرین، با ارزیابی جداگانه از کیفیت کارآزمایی و استخراج دادهها توسط دو نویسنده مرور، به دست آوردیم. ما دادهها را با استفاده از مدل اثر ثابت (fixed-effect model) ترکیب کرده و خطر نسبی (RR)، تفاوت خطر (risk difference) و تفاوت میانگین (MD) معمول را گزارش کردیم.
نتایج اصلی
ما نه کارآزمایی واجد شرایط را یافتیم که در مجموع 359 نوزاد نارس در آنها شرکت داشتند. تمام کارآزماییها دارای نقاط ضعف روششناسی (methodology) بودند و عدم پنهانسازی تخصیص (allocation concealment)، عدم کورسازی (blinding) مراقبان یا ارزیابان و پیگیری ناقص، منابع اصلی بالقوه سوگیری (bias) بودند. کارآزماییهای واردشده هیچ تاثیری را با اهمیت آماری بر تحمل تغذیه یا نرخ رشد در بیمارستان بهدست نیاوردند. متاآنالیزها نشان دادند نوزادانی که برای دریافت تغذیه از طریق پیلور اختصاص یافتند، خطر بالاتری برای ابتلا به اختلالات گوارشی (RR معمول: 1.48؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.05 تا 2.09؛ RD معمول: 0.09؛ 95% CI؛ 0.02 تا 0.17؛ تعداد افراد مورد نیاز جهت درمان تا بروز یک پیامد مضر بیشتر (number needed to treat for an additional harmful outcome; NNTH) (NNTH): 10؛ 95% CI؛ 6 تا 50؛ شش مطالعه، 245 نوزاد) و مرگومیر همه موارد (RR معمول: 2.46؛ 95% CI؛ 1.36 تا 4.46؛ RD معمول: 0.16؛ 95% CI؛ 0.07 تا 0.26؛ NNTH: 6؛ 95% CI؛ 4 تا 14؛ شش مطالعه، 217 نوزاد) داشتند. بااینحال، کارآزمایی که بیشترین دادهها را به اشتراک گذاشت، احتمالا تحت تاثیر تخصیص (allocation) گزینشی نوزادان نارستر و بیمارتر به تغذیه از طریق پیلور قرار داشت. ما هیچ تفاوتی را با اهمیت آماری در بروز دیگر عوارض جانبی، از جمله انتروکولیت نکروزان، سوراخ شدن روده و پنومونی ناشی از آسپیراسیون، پیدا نکردیم.
نتیجهگیریهای نویسندگان
دادههای موجود هیچ شواهدی را دال بر تاثیر مفید تغذیه ترانسپیلوریک برای نوزادان نارس ارائه نمیدهند. برخی شواهد از آسیب، از جمله خطر بیشتر اختلالات گوارشی و مرگومیر، وجود دارد، اما این یافتهها باید به دلیل نقاط ضعف روششناسی در کارآزماییهای واردشده، با احتیاط تفسیر و اعمال شوند.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.